عزیزکم

پروردگارا

دلهره شیرینی درونم جان گرفته   انگار همین حالا مهر زده اند که بیا و قسمتت را بگیر   من زیادی خوش باورم یا دلم نوید چیزی می دهد   مثل روزهای اول مدرسه که پاهایم خالی از جان می شد از شوق دیدن دوستان   مثل روز اول دانشگاه   مثل روز عقد   با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست    نگران فردایم نیستم، خدای دیروز و امروزم، فردا هم است    نگران دل کوچکم هستم که به لرزشی در هم نشکند     خدایا می دانم که آماده برآوردن حاجات امیدوارانی   و تسلی دهنده حال پریشان خاطرانی   قسمتم را و صلاحم را برایم بخواه   روزیم را مادر ش...
16 مهر 1392

سومین سالگرد

  سومین سالگرد ازدواج هم گذشت و ما هنوز زوج خوشبخت سه سال قبل هستیم ، بازم نشد که تو یه مناسبت خوب ، خبر خوب پدر شدن رو تحویل بابا بدم ، حیف شد ، روز اول سفر هنوز تو کش مکش ناراحتی های یک ماهه گذشته بودم روز دوم همه چی خوب بود و همه چی سر جای خودش ، هنوز هم دوستش دارم بیشتر از همیشه     مادر شدن چقدر از من دور است هر دوره دورتر از قبل می شود و هرماه یه قدم عقب تر می روم شاید اینها همه دور خیز باشه برای پریدن ، کسی چه میداند خدا چه در مشت دارد     پیش دکتر طرازی و دکتر عارفی رفتم و بالاخره خانم دکتر عارفی رو انتخاب کردم ...
14 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزکم می باشد